مدح و مناجات با حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام
تا که پایم به این حـرم وا شد غصه از روی سیـنهام پا شد درد بـی دردیام مــداوا شــد طبع خـشکـیـدهام شکـوفـا شد فصل تـنهـاییام دگر طی شد وطـن مــادری مـن ری شــد پیـش پـای تو سـر نمیخواهم جـز دلـی دربـدر نـمیخواهم به منی که جگـر نمیخـواهم میدهی هر قـدر نـمیخـواهم جـرأت پـر زدن به من دادی بسکه عشق حسن به من دادی حـسـنی هـسـتی و کرم داری شکر حق که شما حرم داری چه قـدر عزت و حـشم داری نـکــنـد از درت بــرم داری! میروم بیتو رو به حـیرانی مـلـجــأ مــردمــان تـهــرانـی نـامـت عـبـدالـعـظـیم آقا جان لـقـبـت هـم کــریــم آقـا جـان هـمـگــی از قــدیــم آقـا جـان با تـو هـمـسـایـهایـم آقـا جـان سـایـهات مـسـتـدام هـمـسـایـه شخص عـالی مـقـام هـمـسایه شب جـمـعـه در ازدحام حرم شـدهام خـم بـه احـتـرام حـرم زنـدگـیام شـده بـه نـام حـرم پـرچـم سـبـز روی بـام حـرم آبـروی تـمـام "ایـران" اسـت نفس تازهای به هر جان است دادهام در هــوای تــو پــر را میدهـم پـای تو تن و سـر را مـیزنـم حـرفهـای آخـر را نـالـههـای غــریـب مــادر را حرمت پاتوق حـسینیهـاست حرمت مـثـل کـربلا زیباست حـرف کـرب وبـلاست یـاالله روضههـایی به پـاسـت یا الله این سـری کـه جـداست یا الله ســر اربــاب مــاسـت یــا الله بر سر نیـزههاست هجده سر ســر مــردان آل پــیـغــمـبــر تا که او را نـشـانه میکـردند سـنگها را روانـه میکردند گـریهاش را بـهـانه میکردند قـسـمتـش تـازیـانه میکـردند تازیانه، به روی یک خواهر تازیانه... مدینه... یک مـادر |